Posted by: زهرا on: ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
مامی جان از صبح تا شب قدم می زنند و می گن: این کوچولو کجا می خواد بذاره بره از پیش من!
گاهی خودمو هم به شک می اندازه!!
بلکم به خاطر کتابای نخونده به خاطر جاهای ندیده به خاطر دوستای همیشه موندگار به خاطر سربالایی سفارت هم که شده بمونم!